معشوق به یاد ماندنی
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:, توسط پشیمون |

سلام مهربونم .......خیلی دلتنگتم......نمیدونم اینجامیای یا نه اما بدون خیلی دلتنگتم بیشتر از هر زمانی..عبداله جونم عمرم نفسم زندگیم چرا نمیفهمی که هیچکس به اندازه من دوستت نداره به اندازه من عاشقت نیست تو خدامی...مثل خدا میپرستمت نفسم... عشقم دیشب خوابت دیدم داشتیم.......................................................................................... عشقم شاید باور نکنی اما خدا شاهده قسم مرگت رو خورده بودم ایندفعه که گوشی بگیرم و زنگت بزنم و باز دعوامکنی باز تردم کنی باز بگی برو گمشو عبداله به قلب پاکت به عشقمون قسم خوردم که برم موهامو کوتاه کوتاه کنم بخدا قسم کوتاه میکنم تا اینکه اس دیشبت رو دیدم باور نمیکنی دنیا رو بهم دادن اینقد خوشحال بودم که دوست داشتم پاشم برقصم.....من فداتشم منو تو هرگز نمیتونیم کسای دیگه ای رو دوس داشته باشیم عشقم منهنوزم منتظرتم هنوزم که هنوزه........... عبداله بیشتر از هر زمانی به خودتو بغلت نیاز دارم..... تو نفسمی.........جونمی.....عمرمی....... عبداله هنوز خط به دستم نرسیده احتمالا فردا نازی میارتش......خدا کنه بیای و بخونی که چقد میخوامت...بووووووووووووووووووووووووووس نفسم..

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:, توسط پشیمون |

بگـــذار هَرکَسی هَر چِه دوست دارَد بِگـــویَد

مُهِم ایـــن اَست کِ تُو دُردانِــــــــــــه مَنی

وَ اَزتَمامِ خوبی ها بَدی های این دُنیا

فَقَطُ و فَقَط تُورو میخواهَــــــم . .

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:, توسط پشیمون |

 

 

اگه کسی رو دوست داشته باشی نمیتونی توی چشم های اون ذل بزنی نمیتونی دوریش رو تحمل

کنی نمیتونی بهش بگی که چقدر دوسش داری نمیتونی بهش بگی چقدر بهش نیاز داری

واسه همینه که عاشقا دیونه میشن؟؟؟؟؟؟

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:, توسط پشیمون |
ﺧﻮﺩﻡ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻬﻨﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻬﻨﻪ ﮐﻪ
ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﮔﺮﺩ ﻭ ﺧﺎﮎ ﺗﻨﻢ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ

ﻧﻮﺷﺖ ... ﺑﻨﻮﯾﺲ ﻭ ﺑﺮﻭ .............. عبداله واقعا برات قدیمی شده ام؟؟؟؟ دلتنگتم..
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:, توسط پشیمون |

ﻭ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻋﺎﺷﻘﻢ !....
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﻢ
ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻧﮑﻪ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﺑﮕﻴﺮﺩ
ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ خوبي هايت ﺭﺍ ﺑﺸﻤﺎﺭﻡ ...
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﻢ
ﺍﺳﻤﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﻱ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﺑﻬﺎﻱ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻨﻮﻳﺴﻢ
ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺟﺎ ﮐﻢ ﺑﻴﺎﻭﺭﻡ !...
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﻢ
ﺷﺐ ﻫﺎ ﻃﻮﺭﻱ ﺑﻪ ﻳﺎﺩﺕ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ
ﺧﺪﺍ ﺟﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﺪ !...
ﻭ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻋﺎﺷﻘﻢ
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﻢ
ﭼﺸﻢ ﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪﻡ
ﻭ باور ﮐﻨﻢ : ﻫﻨﻮﺯ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﻱ ..

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:, توسط پشیمون |

ﻋﺸــــﻖ ” ﯾﻌﻨﯽ..
حـــــتی اگه
ﺑﺪﻭﻧﯽ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩﺕ !!
بدونی نمیشه !!

ﺍﻣﺎ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺗﺮﮐﺶ ﮐﻨﯽ!
ﻧﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮ
ﻧﻪ ﻓﮑﺮﺷﻮ...

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:, توسط پشیمون |

بی قرارم امشب
دلم آغوشت را میخواهد
تا در آن آرام و رام
گوش کنم به صدای قلبت
و زندگی کنم
در هوای نفس هایت
و عاشق تر شوم
و نفس هایم به شماره بیفتند
و بیقرار تر شوم
دلم میخواهد
باز
تو باشی
و من
همین و بس....

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 18 آذر 1392برچسب:, توسط پشیمون |

خـيليا نـخواسـتن مـا بـه هــم بــرسيم
 بـعـضيا از روي حــسادت
 بـعـضيا از روي مـحـبت
 حــسودا خــوشحـال شــدن
ولـي اونـايي کـه از روي مـحـبت نـخواسـتن مـا به هـم بــرسيم
 امــروز با ديـدن حـال و روزم پـشـيمونـــن ...

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 18 آذر 1392برچسب:, توسط پشیمون |

خیلی سخته اونکه میگفت

،واسۀ چشات میمیره بره و دیگه سراغی از تو و نگات نگیره

 

 

 

خیلی سخته توی پاییز،با غریبی آشنا شی  اما وقتیکه بهار شد،یه جوری ازش جدا شی

خیلی سخته که دلی رو،با نگات دزدیده باشی وسط راه اما از عشق،یه کمی ترسیده باشی

خیلی سخته بری یک شب،واسه چیدن ستاره   ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شده دوباره...

 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 18 آذر 1392برچسب:, توسط پشیمون |

روزای خیلی طلایی یادته؟
روزای خیلی طلایی یادته؟ روز ترس از جدایی، یادته؟
روز تمرین اشاره یادته؟ شب چیدن ستاره یادته؟
شعرای کتاب درسی یادته؟ یادته گفتی می ترسی ،یادته؟
عکسمون تو قاب
عکس و ، یادته؟ بله بدون مکث و یادته؟
دستمون تو دست هم بود یادته؟ غصه هامون کم کم بود، یادته؟
چشم نازت مال من بود یادته؟ دیدن من غدغن بود یادته؟
روزگار قهر و آشتی یادته؟ هیج کس و جز من نداشتی ، یادته؟
رویاهای آسمونی ،یادته؟
قول دادی پیشم بمونی، یادته؟
روزای بی غم و غصه یادته؟ ببینم اول قصه یادته؟
عصر ابراز علاقه یادته؟ خبر خوش کلاغه ،یادته
دست گرمت تو
زمستون یادته؟ شونه من زیر بارون یادته؟
واسه خنده اجازه یادته؟ اونا که می گفتی رازه ؛ یادته؟
یادته فال های حافظ تو حیاط ؟ یادته قسم جون شاخه نبات؟
گل سرخا رو نچیدیم یادته؟ یه
روزیهم و ندیدیم ؛ یادته؟

حرفامون سر صداقت یادته؟ تو ، تو مجازات خیانت ، یادته؟
پنهونی سر قرارا ، یادته؟ تأخیرات توی بهارا یادته؟
گوش ندادیم به نصیحت، یادته؟ گشتنت دنبال فرصت یادته؟
دستات و میخوام بگیرم یادته؟ راستی تو ، بی تو می میرم یادته؟فکر بودن تویقایق یادته؟ تو به من گفتی شقایق، یادته؟
پیش هم بودیم نذاشتن، یادته؟ اونا ما رو دوست نداشتن ،یادته؟
نامه بدون
امضاء یادته؟ اسم مستعار رویا ، یادته؟
طرح اون انگشتر من یادته؟ پاسخ مختصر من یادته؟
فال حافظ شب
یلدا ، یادته؟ اسمم و گذاشتی شیدا یادته؟
چیزی خواستیم از خدامون یادته؟ مستجاب نشد دعامون، یادته؟
چشمون زدن حسودا یادته؟
چشامون شد مثل رودا ، یادته؟
گفتی ما باید جداشیم یادته؟
گفتی ما باید جداشیم یادته؟ گفتی باید بی وفاشیم ، یادته؟
یه دفه ازم بریدی ؛ یادته؟ خط رو اسم من
کشیدی ؛یادته؟
گفتی
عشق تو هوس بود یادته؟ گفتی خوب بود ولی، بس بود یادته؟
حلقه من دست تو دیدم؛ یادته؟
حلقه من دست تو دیدم یادته؟ کلی سرزنش شنیدم ؛ یادته؟
چشم من به چشمت افتاد یادته؟کاری که دست دلم داد ؛
یادته؟
حالا اومدم، همون جا وایسادم؛
حالا اومدم همون جا وایسادم که تقاضای تو رو جواب دادم
دراوردم از دسم
انگشتر و، جا گذاشتمش همونجا ، دفتر و
اما قول دادم به قلبم و خدا، دیگه دل ندم به عشق آدما
حیف شعری که نوشتم یادته ؛ شعر من بدم باشه، زیادته، حیف
شعری که نوشتم یادته
شعر من بده ولی، زیادته

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 18 آذر 1392برچسب:, توسط پشیمون |

سلام عزیزم....نکنه دیشب خوابمو دیدی که اینقد زنگش میزدی؟؟؟؟ خیلی خوشحال بودم که یادم کردی حالا شاید قصدت چیزه دیگه ای بوده اما من خیلی خوشحال بودم... اما کاری نمیتونستم بکنم....گوشی رو میذاشت تو جیبش...اما با هر بار زنگ زدنت هزارتا حرف بارم میکرد هی میگفت پیداش میکنم....  پیداش میکنم..میگفت بخاطر تو دنبالش نمیرم وگرنه هزار دفعه ای بود پیداش کرده بودم گفتم برو پیداش کن چکار من داری گفت یادت نره که گوشی دست منه منم گفتم اون گوشی واسه من نیست....عبداله عزیزم من گوشی ندارم که زنگت بزنم بخدا جان خودت که دنیامی... گوشی دارم گرفتم اما هنوز خط ندارم نازی گفت برام گرفت اما هنوز دستم نرسیده اینقد زنگ ای گو نزن تا خط برسه دستم زنگت میزنم.

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, توسط پشیمون |
متهـــم شدم به چیـــزی که نیـــستم...

متــهم شدم به چــــیزی که نمیخــــــوام باشم...

منو به چیـــزی نسبت داده کــه از آن بــیزارم...

واســـم سخته مجبـــور باشم وانمود کــنم سنگــــم...اما در تاریکیه خلوت خودم، هزار بار توی خودم خرد بشم

بشکنم
İmage
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, توسط پشیمون |

هــــــیچی تو دنیـــــــا ..

به اندازه بغل محکم و عاشقانه..

کـــسی کــه دوســــتش داری ..

به آدم آرامــــش و امنـــیت نمیــده !